وصیتنامه شهید مهدی باکری
یا الله،یا محمد،یا علی،یا فاطمه زهرا،یا حسن،یا حسین،یا مهدی (عج) و تو ای ولیمان یا روحالله و شما ای پیروان صادق شهیدان.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1396/07/30
خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود.خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله شفاعت! آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم،خدایا تو قبولم کن.
سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد،عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسههای درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ،تنها چاره ساز است.
ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت،گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم.
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد.
خدایا مرا پاکیزه بپذیر.
مهدی باکری.
درباره شهید
زندگی نامه شهید مهدی باکری
تولد و كودكی
به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یك خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران كودكی، مادرش را – كه بانویی باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باكری به دست دژخیمان ساواك) وارد جریانات سیاسی شد.
فعالیتهای سیاسی – مذهبی
پس از اخذ دیپلم با وجود آنكه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مكانیك مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یكی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.
شهید باكری در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواك) تحت كنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از كشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل كشور فعال شود.
شهید مهدی باكری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی كه در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی كرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحكام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا كرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزندهای را از خود به یادگار گذاشت.
ازدواج شهید مهدی باكری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه كلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد.
شهید باكری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گستردهای را در برقراری امنیت و پاكسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و بهرغم فعالیتهای شبانهروزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تكلیف خویش را در جهاد با كفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبههها شد.
نقش شهید باکری در دفاع مقدس
جلسه تصمیم گیری برای عملیات؛ اسامی فرماندهان: محسن رضایی، بشر دوست، شهید مهدی باکری، رحیم صفوی، حسین علائی، ناشناخته.
شهید باكری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتحالمبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در كسب پیروزیها موثر باشد. در این عملیات یكی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، كه ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بینظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از یك ماه در عملیات بیتالمقدس (با همان عنوان) شركت كرد و شاهد پیروزی لشكریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.
در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس از ناحیه كمر زخمی شد و با وجود جراحتهایی كه داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بیسیم هدایت كند. در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بیامان در داخل خاك عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبههها حضور مییافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانهروز تلاش میكرد.
در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشكر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاك گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیك آزاد شد.
شهید باكری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداكار، در انجام تكلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همهجانبهای را از خود نشان داد.
در عملیات خیبر زمانی كه برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانوادهاش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یكی از الطاف الهی است كه شامل حال خانواده ما شده است. و در نامهای خطاب به خانوادهاش نوشت:
من به وصیت و آرزوی حمید كه باز كردن راه كربلا میباشد همچنان در جبههها میمانم و به خواست و راه شهید ادامه میدهم تا اسلام پیروز شود.
تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبههها، را از حضور در تشییع پیكر پاك برادر و همرزمش كه سالها در كنار بود بازداشت. برادری كه در روزهای سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سیاسی و در جبههها، پا به پای مهدی، جانفشانی كرد.
نقش شهید باكری و لشكر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی كه آنان در دفاع پاتكهای توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر كسی پوشیده نیست. در مرحله آمادهسازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به كندی میگذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب كرد و چونان مرشدی كامل و عارفی واصل، آنچه را كه مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بكار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت.
نحوه شهادت
بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در كالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلیبن موسیالرضا(ع) خواسته بود كه خداوند توفیق شهدت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیتالله خامنهای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست كرد كه برای شهادتش دعا كنند.
این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناكترین صحنههای كارزار وارد شد و در حالی كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزدیك هدایت می كرد، تلاش مینمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتكهای دشمن تثبیت نماید، كه در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیك گفت و به لقای معشوق نایل گردید. هنگامی كه پیكر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند، قایق حامل پیكر وی، مورد هدف آرپیجی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
او با حبی عمیق به اهل عصمت و طهارت(ع) و عشقی آتشین به اباعبداللهالحسین(ع) و كولهباری از تقوی و یك عمر مجاهدت فی سبیلالله، از همرزمانش سبقت گرفت و به دیار دوست شتافت و در جنات عدن الهی به نعمات بیكران و غیرقابل احصاء دست یافت. شهید باكری در مقابل نعمات الهی خود را شرمنده میدانست و تنها به لطف و كرم عمیم خداوند تبارك و تعالی امیدوار بود. در وصیتنامهاش اشاره كرده است كه: چه كنم كه تهیدستم، خدایا قبولم كن.
شهید محلاتی از بین تمام خصلتهای والای شهید به معرف او اشاره میكند و در مراسم شهادت ایشان، راز و نیاز عاشقانه وی را با معبود بیان میكند و از زبان شهید می گوید:
خدایا تو چقدر دوستداشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات كه نفهمیدم. خون باید میشدی و در رگهایم جریان مییافتی تا همه سلولهایم هم یارب یارب میگفت.
این بیان عارفانه بیانگر روح بلند و سرشار از خلوص آن شهید والامقام است كه تنها در سایه خودسازی و سیر و سلوك معنوی به آن دست یافته بود.
منبع:فاتحان
سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد،عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسههای درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ،تنها چاره ساز است.
ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت،گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم.
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد.
خدایا مرا پاکیزه بپذیر.
مهدی باکری.
درباره شهید
زندگی نامه شهید مهدی باکری
تولد و كودكی
به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یك خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران كودكی، مادرش را – كه بانویی باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باكری به دست دژخیمان ساواك) وارد جریانات سیاسی شد.
فعالیتهای سیاسی – مذهبی
پس از اخذ دیپلم با وجود آنكه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مكانیك مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یكی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.
شهید باكری در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواك) تحت كنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از كشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل كشور فعال شود.
شهید مهدی باكری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی كه در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی كرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحكام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا كرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزندهای را از خود به یادگار گذاشت.
ازدواج شهید مهدی باكری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه كلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد.
شهید باكری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گستردهای را در برقراری امنیت و پاكسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و بهرغم فعالیتهای شبانهروزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تكلیف خویش را در جهاد با كفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبههها شد.
نقش شهید باکری در دفاع مقدس
جلسه تصمیم گیری برای عملیات؛ اسامی فرماندهان: محسن رضایی، بشر دوست، شهید مهدی باکری، رحیم صفوی، حسین علائی، ناشناخته.
شهید باكری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتحالمبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در كسب پیروزیها موثر باشد. در این عملیات یكی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، كه ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بینظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از یك ماه در عملیات بیتالمقدس (با همان عنوان) شركت كرد و شاهد پیروزی لشكریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.
در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس از ناحیه كمر زخمی شد و با وجود جراحتهایی كه داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بیسیم هدایت كند. در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بیامان در داخل خاك عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبههها حضور مییافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانهروز تلاش میكرد.
در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشكر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاك گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیك آزاد شد.
شهید باكری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداكار، در انجام تكلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همهجانبهای را از خود نشان داد.
در عملیات خیبر زمانی كه برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانوادهاش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یكی از الطاف الهی است كه شامل حال خانواده ما شده است. و در نامهای خطاب به خانوادهاش نوشت:
من به وصیت و آرزوی حمید كه باز كردن راه كربلا میباشد همچنان در جبههها میمانم و به خواست و راه شهید ادامه میدهم تا اسلام پیروز شود.
تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبههها، را از حضور در تشییع پیكر پاك برادر و همرزمش كه سالها در كنار بود بازداشت. برادری كه در روزهای سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سیاسی و در جبههها، پا به پای مهدی، جانفشانی كرد.
نقش شهید باكری و لشكر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی كه آنان در دفاع پاتكهای توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر كسی پوشیده نیست. در مرحله آمادهسازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به كندی میگذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب كرد و چونان مرشدی كامل و عارفی واصل، آنچه را كه مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بكار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت.
نحوه شهادت
بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در كالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلیبن موسیالرضا(ع) خواسته بود كه خداوند توفیق شهدت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیتالله خامنهای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست كرد كه برای شهادتش دعا كنند.
این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناكترین صحنههای كارزار وارد شد و در حالی كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزدیك هدایت می كرد، تلاش مینمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتكهای دشمن تثبیت نماید، كه در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیك گفت و به لقای معشوق نایل گردید. هنگامی كه پیكر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند، قایق حامل پیكر وی، مورد هدف آرپیجی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
او با حبی عمیق به اهل عصمت و طهارت(ع) و عشقی آتشین به اباعبداللهالحسین(ع) و كولهباری از تقوی و یك عمر مجاهدت فی سبیلالله، از همرزمانش سبقت گرفت و به دیار دوست شتافت و در جنات عدن الهی به نعمات بیكران و غیرقابل احصاء دست یافت. شهید باكری در مقابل نعمات الهی خود را شرمنده میدانست و تنها به لطف و كرم عمیم خداوند تبارك و تعالی امیدوار بود. در وصیتنامهاش اشاره كرده است كه: چه كنم كه تهیدستم، خدایا قبولم كن.
شهید محلاتی از بین تمام خصلتهای والای شهید به معرف او اشاره میكند و در مراسم شهادت ایشان، راز و نیاز عاشقانه وی را با معبود بیان میكند و از زبان شهید می گوید:
خدایا تو چقدر دوستداشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات كه نفهمیدم. خون باید میشدی و در رگهایم جریان مییافتی تا همه سلولهایم هم یارب یارب میگفت.
این بیان عارفانه بیانگر روح بلند و سرشار از خلوص آن شهید والامقام است كه تنها در سایه خودسازی و سیر و سلوك معنوی به آن دست یافته بود.
منبع:فاتحان